تفاوت میان خودپسندی و غرور در این است که غرور، اعتقاد راسخ به ارزش فوقالعادهي خویش در زمینهای خاص
است،اما خودپسندی، خواستِ ایجاد چنین اعتقادی در ديگران است و معمولاً با این آرزوی نهان همراه است که در
نهایت،خود نیز بتوانیم به همان اعتقاد برسیم. بنابراین، غرور، از درون انسان نشأت ميگیرد و در نتیجه، قدردانی
مستقیم از خویشتن است، اما خودپسندی، کوششی است برای جلب قدردانی از بیرون، یعنی دستیابی
غیرمستقیم به قدردانی است. ازاینرو خودپسندی، آدمی را پرگو و غرور، کمگو میكند. اما فرد خودپسند باید بداند
که احترامی را كه طالب آن است، با سکوت مداوم، آسانتر و مطمئنتر میتوان به دست آورد تا با سخن گفتن، حتی
اگر زیباترین سخنان باشد. آدمی نمیتواند عمداً مغرور باشد، بلکه فقط میتواند تظاهر به غرور کند. اما در این صورت
هم مانند کسي که نقشی را ایفا میکند، به زودی واقعیتش برملا ميگردد، زیرا فقط اعتقاد ثابت عمیق و تزلزلناپذیر
به امتیازات و ارزشهای برتر خویش، آدمی را مغرور میکند. ممکن است این اعتقاد نادرست باشد یا فقط بر پایهي
امتیازات بیرونی و قراردادی استوار باشد - با این همه اگر واقعاً و به طور جدی وجود داشته باشد، خدشهپذیر نیست،
زیرا غرور، در اعتقاد ریشه دارد و مانند همهي انواع شناخت، تحت انقیاد ما نیست. وحشتناکترین دشمن آن، به
عبارت دیگر بزرگترین مانع آن، خودپسندی است که در پی تحسین و تمجید دیگران است تا احترام به خویش را بر
این شالوده بنا کند، حال آنکه اساس غرور، اعتقادی به خویشتن است که از پیش وجود دارد.
برگرفته از كتاب:
شوپنهاور، آرتور؛ در باب حكمت زندگي؛ برگردان محمد مبشّري؛ چاپ نخست؛ تهران: انتشارات نيلوفر 1388.